به گزارش مشرق، سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ فضای کشور با حضور اشغالگران و ادامه حکومت پهلوی برای مردم ایران دوران پرتلاطم و تلخی از صرف منافع ملی برای کسب رضایت متفقین بود و ارتش بیگانه و حاکم جابر هر روز به نوعی بلای جان آنها میشد. قضایای لایحه جدید مطبوعات، تشکیل اتحادیه مطبوعات، درخواست امتیاز نفت شمال از سوی شوروی، بررسی قانون مطبوعات و تغییر مرجع رسیدگی به جرائم مطبوعاتی، مرامنامه شورای عالی مطبوعات که اولین آئیننامه دولت جدید در مورد نشریات بود، کمبود ارزاق و شیوع بیماریهای همهگیر در میان مردم، رابطه مجلس با مطبوعات، تحدید مطبوعات، نقض حقوق شهروندان ایرانی توسط متفقین، اختیارات اقتصادی دکتر میلیسپو، بیارادگی شاه در مقابل دستورات اشغالگران و ... از جمله مهمترین چالشهای جراید در چهار و نیم سال اشغال ایران بود که هر یک به جنجالهایی تبدیل شد و برخی از آنها از جمله الغای اختیارات میلیسپو و موکول شدن امتیاز نفت به پس از جنگ با تصمیمات درست مجلس به تجربه مبارزه برای استقلال کشور تبدیل شد. در نهایت علیرغم تغییرات و اصلاحات ظاهری این سالها در نشریات خارجی از آن به دموکرات بودن شاه و باز بودن فضای سیاسی ایران یاد میشد دولت یک سیاست واحد در کنترل جراید و تحدید آزادی بیان اعمال کرد.
عباس خلیلی در سرمقاله روزنامه اقدام، ۳۱ فروردین ۱۳۲۲ می نویسد:
«اگر دولت ادعا کند که توقیف جراید بر حسب امر متفقین است که این ادعا دلیل عجز و ضعف میباشد. ما دولتی میخواهیم که در قبال نفوذ و امر خارجی از ما دفاع و ملت را حمایت کند نه اینکه آلت اجراء نیات و مقاصد دیگران [بیگانگان] باشد.»
بهشت ایران در گزارشهای خارجی
وضعیت ایران در رسانههای غربی اعم از نشریات انگلیسی، آمریکایی و فرانسوی مانند نشریاتی که در داخل کشور منتشر میشد با سوگیریهای خاص همراه بود. در آغاز جنگ جهانی دوم با ابراز تمایل آشکار و نهان دولت ایران نسبت به دول محور ایران مورد انتقاد غربیها بود و علیرغم اظهار و تاکید رضاشاه بر سیاست بیطرفی، طبعا در نشریات آنان چهره یک هوادار دشمن را داشت. با حمله آلمان به شوروی و به خطر افتادن مستعمرات انگلیس در آسیا این دو دولت به راهکار آسانی برای رساندن تدارکات به جبهه شوروی فکر کردند و ایران با ضعف حکمرانی که شواهد آن در گزارش ماموران دول متفق به صورت جزئی ذکر شده بود شاهراه بیخطر و همواری برای پشتیبانی از قوای شوروی بود. لذا شوروی و انگلیس در ادامه توافق ۱۹۰۷ که ایران را از شمال و جنوب بین این دو قدرت غدار تقسیم میکرد نقشه تجاوز به خاک ایران را ترسیم کردند.
نیمه مرداد ۱۳۲۰ رادیوهای شوروی و انگلیس شروع به ابراز نگرانی از حضور ستون پنجم آلمان در ایران نمودند و با اغراق در نفرات اتباع آلمانی، ناامنی و عدم انسجام ارتش، قیام مجدد عشایر و ... تصویری از خطر بالقوه ایران برای شوروی ساختند.
همچنین با نزدیک شدن به زمان حمله، سفرای دول متفق شروع به انتقال هشدار و اخطار دولت متبوع خود جهت حضور اتباع آلمانی در ایران نمودند و با برخورد رضاشاه اطمینان یافتند او پذیرای نظرات متفقین است اما سرعت لازم برای تحقق برنامه آنان را ندارد.
لذا حذف شاه و جایگزینی او با یک فرد مطیع که همزمان در ذهن مردم ایران سابقه چندان منفیای نداشته باشد در دستور کار قرار گرفت. دو هفته به زمان آغاز تجاوز نظامی در مرداد ماه رادیوی بریتانیا یعنی بیبیسی و دهلی به زبان انگلیسی و فارسی شروع به نقد سیاستهای رضاشاه نمودند و از ظلم و فساد در اداره کشور سخن گفتند تا جایی که شنیدن این سخنان در گلو مانده برای مردم ایران فضای متفاوتی را ایجاد کرد و به آنان نشان داد با برداشته شدن حمایت انگلستان گویا راه اعتراض به شاه باز شده است. افشاگری رسانههای متفقین در مورد رضاشاه تا استعفای او و سوگند شاه جدید در ۲۶ شهریور ادامه مییابد.
این فضای ملتهب با اعلام حمله به ایران تشدید شد و اکنون مردم بیپناه در مقابل قوای شوروی با خاطره تجاوز جنگ جهانی اول قرار گرفته و همزمان اخبار پیشروی انگلیس از غرب و جنوب را شاهد بودند. طبق اسناد رسمی و گزارشهای رسانهای هیچ مقاومت جدی و شکنندهای در برابر قوای اشغالگر صورت نگرفت و نیروهای متجاوز بیتوجه به اعلان تسلیم دولت رضاشاه تا موعد قبلی خود پیشروی نموده و برای برقراری امنیت و اقدام علیه اتباع آلمانی در سراسر کشور لشکرهای خود را مستقر کردند. در میان لشکر اشغالگران خبرنگارانی هم حضور داشتند که به ثبت مشاهدات میپرداختند از جمله اینکه در یکی از مقالات نیویورک تایمز برخورد ایرانیان با قوای اشغالگر «استقبال با خشنودی و رضایت» خوانده شد.
در این زمان برای القای رعب و وحشت به نیروها و دولت ایران مناطق غیرنظامی از جمله شهرهایی نظیر همدان و تهران هدف بمباران قرار گرفتند و ناظران خارجی تلفات را ناچیز اعلام کردند.
تا زمان اشغال کامل کشور مطبوعات متفقین احتمالات جانشینی شاه را بررسی میکردند و از زمانی که شاه استعفا کرد و محمدرضا پهلوی را به عنوان جانشین خود معرفی نمود اقدامات او زیر ذرهبین قرار گرفت تا میزان صلاحیتش برای اداره کانال پارسی محک زده شود. پس از سوگند محمدرضا به عنوان شاه جدید، برای اولین بار با رسانههای خارجی مصاحبه کرد و از برنامههای اصلاحی خود و جبران گذشته سخن گفت. او وعده میداد بسیاری از سیاستهای پدر را تغییر دهد و بیشتر به رفاه مردم بپردازد. همچنین در مورد همکاری با دول خارجی به ایجاد رابطه و قرار گرفتن در جبهه متفقین تمایل نشان داد. هرچند در نبود این مصاحبهها نیز شتابزدگی او در اجرای فرامین متفقین مشهود بود.
در مطبوعات و رسانههای خارجی کمتر موردی به دفاع از حق حاکمیت ایرانیان و تخطئه اشغال آن مشاهده میشد و مخصوصا مطبوعات متفقین، روایت دستاندازی به ایران و دخالت در امور داخلی آن را تبدیل به حق مسلم خود در استفاده از امکانات و حفاظت از نفت آن در مقابل آلمان کردند.
مطبوعات ایران در سانسور و توقیف دورهای
در دوره پهلوی اول نشریات خارجی و داخلی ایران به شدت تحت نظارت دولت بوده و اجازه انتقاد و ابراز نظر در امور کشور را نداشتند در نتیجه تعداد زیادی از جراید توقیف شده بودند. از زمان شروع سلطنت محمدرضا پهلوی، مطبوعات و گروههای سیاسی ایران با اعلام آزادیهای اجتماعی توسط شاه جوان مواجه شدند و فضای سیاسی کشور نسبت به دوره بیست ساله قبل از آن باز شد. در نتیجه بسیاری از مدیران جراید مجددا درخواست کسب مجوز نمودند.
سال قبل از اشغال و در دوره رضاشاه با وجود سیاست سانسور هر گونه مطلب در نقد دو جبهه جنگ در مطبوعات که از ابتدای جنگ در پیش گرفته شده بود، با تجاوز شوروی به فنلاند و تهدید ترکیه، نگرانیهایی از حمله شوروی به ایران وجود داشت. در نتیجه مطبوعات که تنها در صورت اجازه مقامات میتوانستند موضعگیری داشته باشند از روحیه سلحشوری و لزوم مقاومت در دنیای امروز سخن میگفتند تا چنین القا کنند که ایران بدون مقاومت تسلیم نمیشود.
اما این تنش زودگذر در سیاست کلی تاثیری نداشت و رضاشاه هرگز عزم درگیر نمودن ارتش خود در جنگ را نداشت. هرچند سال بعد با ترخیص سربازان -با توجیه عدم نیاز- توسط افسران ارشد به خشم آمد و وزیر جنگ احمد نخجوان را به زندان فرستاد.
دولت ایران در ابتدای کار خود درگیر اصلاحات نصفه و نیمه بود بنابراین برخی قوانین دوره رضاشاه هنوز معتبر بودند و طبعا انتقاداتی به نخست وزیر فروغی وارد بود اما این دولت جدید نیز تاب انتقاد نداشت و هرازگاهی جریدهای توقیف میشد. کنترل و تصمیم بر چاپ نشریات با فرمانداری نظامی و البته متفقین بود و دولت تلاش میکرد خود را در تصمیمات فرمانداری بیتقصیر نشان دهد اما هر انتقاد و روشنگری در وضع نابسامان کشور با برخورد قهری مواجه میشد بنابراین بسیاری از نشریات در سالهای اشغال هرگز به شمارگان عادی انتشار خود نرسید.
در دو سال اول اشغال مجلس به طور کلی با دولت همراه و همسو و در تعارض با مطبوعات بود گویا مجلس شورای ملی باید آرام آرام با استقلال رای خود در کنار دولت آشنا میشد. در نتیجه جراید منتقد که با بیکفایتی مقامات و تجاوزگریهای متفقین، نقدهای اساسی برای گفتن داشتند، دائما به محاق توقیف میرفتند و در واقع مدیران مطبوعات کشور بیش از نگرانی برای امور جاری و منافع ملی بایستی نگران احضار خود یا تذکر و توقیف نشریه در مقابل کوچکترین نقد به ساختار و مدیریت دولت بودند تا جایی که اساس نقد و اصلاح امور فراموش شد و از چرایی اشغال یا تعیین زمان خاتمه آن و مطالبه حقوق ملت ایران از اشغالگران چندان حرفی به میان نمیآمد. برای مثال یکی از مشکلات عدیده مردم عدم مدیریت نان و ارزاق و نفت مصرفی بود که به گواه اخبار بخش زیادی از آن توسط اشغالگران خریداری و به اروپا صادر میشد یا حتی شایعاتی از معدوم نمودن گندم توسط متفقین وجود داشت. این موضوع در ایجاد کمبود و قحطی و گرانی موثر بود چنان که در آذر سال ۱۳۲۱ بلوای نان در تهران به پا شد و حتی پایتخت از سوءمدیریت دولت در امان نبود اما صحبت از این مسائل و سخن از بیلیاقتی عمال حکومت ممنوع بود.
از طرفی هر نخست وزیر سیاستهای متفاوتی در برخورد با مطبوعات داشت اما تغییر زود به زود کابینه و جابجاییهای مکرر در برنامهریزی مستمر و اداره امور اختلال ایجاد میکرد چنان که در سال ۲۳ وزارت فرهنگ چهار بار تغییر کرد و همواره جراید از سانسور و توقیف بیملاحظه شاکی بودند.
سال ۱۳۲۲ و پس از آن به تدریج فشار سانسور متفقین روی مطبوعات ایران کم شد زیرا با پیروزی در مقابل آلمان و کنترل اوضاع جنگ درصدد خروج نیروهای خود از ایران و تصمیمگیری برای ادامه کار حکومت بودند. لذا از این زمان مطبوعات در مقابل اراده دولت، شاه و مجلس برای سانسور یا آزادی قلم قرار داشتند.
در سال پایانی اشغال برخی مدیران مطبوعات که درخواستشان برای برگزاری محکمه عادلانه و لغو حکومت نظامی بیپاسخ مانده بود با انتشار یک بیانیه با عنوان قطعنامه جراید موضع خود را در تقابل با نقض آزادی قلم پهلوی اعلام نمودند.
فاطمه محمدی
منابع:
۱. شهریور ۱۳۲۰، اسرار حمله متفقین به ایران، محمدقلی مجد، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
۲. مطبوعات ایران در دوران اشغال، مسعود کوهستانینژاد